دیشب رئیس بیمارستانو تو راهرو دیدم ... بهم گفت برگه ی تسویه حسابشو آورده امضا کردم ..و دیگه از اینجا رفته .. خشکم زد ، اصلا فکر نمیکردم اینجوری بشه ... دکتر بهش گفته باید از اینجا بری و اون هم دلیل خواسته و دکتر بهش گفته همین ک یه دختر مسلمون چندین ماهه میخواد از جائی ک شما حضور داری فرار ! کنه ینی خیلی آزار دیده و این دلیل کافیه ,رفت آن سوار کولی،,رفت عيناي شوقا,رفت که رفت,رفت و تنها شدم,رفت به درک,رفت این دل سودایی ...ادامه مطلب